CBT چیست؟

CBT چیست؟

درمان شناختی -رفتاری(CBT) نوعی روان درمانی است که در آن به بیمار کمک می شود که چرخه افکار -احساس – رفتار را درک کند به این صورت که وقتی احساسی در من شکل می گیرد حتما فکری پشت آن احساس وجود داشته و جمع این دو منجر به رفتاری در من می شود. این درمان برای اختلالات اضطرابی وسواس ، افسردگی و شیزوفرن به خوبی قابل استفاده است . این درمان الگو های فکری مخرب را برای مراجع آشکار می سازد . این رویکرد پرکاربردترین رویکرد درمانی در دنیا است که 60درصد درمانگران از این رویکرد استفاده می کنند . دو علت پرکاربرد بودن آن :1) ساختارمند است :یعنی تمام جلسات CBT ازنظم و برنامه مشخصی استفاده شده است . 2) آموزش پذیر است یعنی به راحتی می توان آن را آموزش داد.

گامهای درمانی در CBT :

1)ارزیابی :در این گام روان شناس قصد دارد که به تشخیص نهایی برسد . سه شیوه ارزیابی:

1- مصاحبه بالینی

2- آزمون ها

3- مشاهده

مصاحبه : فرآیند گفتگو ی هدفمند بین مراجع و مشاوره که به تشخیص کمک کند.

آزمون ها : استفاده از آزمونهای شخصیتی مثل میلون و MMPI

مشاهده : در این شیوه از لحظه ورود مراجع – شیوه نشستن – نوع پوشش – نوع آرایش – شیوه صحبت کردن مراجع توسط مشاور مورد توجه قرار میگیرد.

با ترکیب اطلاعات این سه شیوه آماده ی تشخیص می شویم .

2) انتقال مطالب تشخیص گذاشته شده از ذهن مشاور به ذهن مراجع با هدف ایجاد آگاهی و بینش نسبت به اختلال : مفهوم سازی می باشد.

در اینجا به مراجع می گوییم مشکل تو چیست ؟

چرا ایجاد شده (عوامل زمینه ای)  چگونه ادامه دار می شود ؟ (عوامل ادامه دهنده)

3) طرح درمان : در این مرحله فرد باید بدونه تقریبا چند جلسه درمان می خواهد ؟ وظیفه اش چیست ؟ مسولیت پذیر باشد نسبت به درمان وظیفه مشاور چیست ؟ جلسات چگونه برگزار می شود ؟(مثلا هفته ای یک بار)

4) اهداف درمان : باید مسیر  درمان را کنترل کنیم و از آن خارج نشویم . یک گام مهم در این مرحله این است که هدف مراجع و مشاور یکی باشد.

5) شروع درمان : اختلال رو به زبان ساده به مراجع توضیح می دهیم و میگوِییم همه ی آدمها این اختلال رو دارند اما برای شما بیشتر است .

6) استفاده از تکنیک ها

7) جلوگیری از بازگشت اختلال  : باید به مراجع بگیم از این به بعد چکار کنیم که مشکل برنگرده ، اگر بازگشت کرد چکار کنیم.

8) جلسات بالندگی: هدف ما رشد مراجع است به همین خاطر از روان شناسی مثبت گرا – مهارت های زندگی – اعتماد به نفس استفاده کنیم .

استعداد های مراجع رو خارج می کنیم و او را هدایت می کنیم به سمت کشف  استعداد ها برود.

رای شروع فرآیند مشاوره روان شناس باید کار ارزیابی را آغاز نمایند .در کار ارزیابی به این مساله توجه ویژه ای داشته باشیم که کسی که به ما مراجعه می کند آسیب هایی را همراه دارد و کار من مشاور این است که تا حدودی به این آسیب ها برسم. اگر بخواهیم در فرآیند مشاوره موفق باشیم باید به فهم راجرزی برسیم یعنی مراجع را بپذیریم .برای دقت در ارزیابی ما وارد چرخه پرسش و پاسخ می شویم .پرسشهای ما بسیار هدفمند هستند وتعداد سوالاتی هم برای ایجاد ارتباط درمانی است .

در گام اول پس از معرفی خودمان ،شغلمان و میزان تحصیلاتمان همین طور اسم – سن – تاهل از مراجع را می پرسیم.

نکته مهم این است که باید بدانیم آیا مراجع تلاش قبلی داشته است یا نه ؟ چرا جواب نگرفته است و تاکید بسیار میکنیم بر اینکه اطلاعات فقط داخل این اتاق محفوظ می ماند . و فرصتی به مراجع می دهیم که اگر سوال یا ابهامی دارد به ما بگوید.

استفاده از کلمات و ادبیات در سطح تحصیل و فرهنگ مراجع باشد. یادمان باشد که خودمان باید پراز اعتماد به نفس باشیم و کاری نکنیم که مراجع اعتماد به نفسش کم شود.

به مراجع می گوییم 5 تا از مشکل خود را لیست کند، و از این 5 تا یک مشکل اولویت دارد را انتخاب کند و بعد مثال بزند که کجا ،چطور، چگونه این اتفاق افتاده.

بعد از سوال کردن در مورد مشکل اولویت دار سراغ یافتن ارزشهای اساسی مراجع میکنیم،باید بدانیم چه چیزی باعث شده است که احساس درونی مراجع مشوش بشود .در این سوال مراجع چیزهایی شبیه صداقت  – اخلاق – پشتکار – مسئولیت پذیری را می گوید.

بعداز این سوالات وارد مسائل خانوادگی و اولین تجربه ارتباطی او می شویم . ارتباط تو با پدر و مادر چگونه بود ؟ این سوال و پاسخ به آن کیفیت فرزند پروری والدین را نشان می دهند . بعد وارد ارتباط پدر _ مادر با هم دیگر می شویم و فضای عاطفی خانوادگی اصلی مراجع را بررسی می کنیم.

انسان موجودی است : زیستی ،روانی ،اجتماعی باید عملکرد او را در این جنبه ها بسنجیم.

سراغ خواب _ اشتها _ عملکرد جنسی _ هدف انگیزه _ لذت _ عزت نفس _ ارتباط اجتماعی می رویم و از این موارد نیز سوالاتی را می پرسیم.

در این گام می فهمیم زندگی روزانه مراجع تقریبا چگونه می گردد.و میفهمیم که اختلال و یا مشکل مراجع بر روی کار کردهای او چه اثری گذاشته است.

اینجا پایان ارزیابی است و الان زمان آن است که جمع بندی میکنیم تا بفهممیم مراجع بر اساس چه مشکلی اصلی به ما مراجعه کرده است.

جلسه ی دوم با تفسیر تست آغاز میشود تستی که از بزرگسال گرفته می شود تست میلون و یا mmpi می باشد . این دو تست دارای اعتبار و روایی زیادی هستند . این جلسه مبتنی بر آگاهی و بینش دادن به مراجع است و در انتهای جلسه مراجع میتواند به سوالات زیر پاسخ دهد.

1)علت زیر بنایی مشکلات من چیست ؟

2) چرا باید جلسات درمان را ادامه دهم ؟

3) روند درمان من به چه صورت است ؟

مواردی که در تستهای بزرگسال قابلیت تفسیر دارد : 1 ) اختلالات شخصیت 2) اختلالات بالینی

اختلالات شخصیت زیر بنایی تر و عمیق تر می باشد و معمولا به عنوان علت مشکلات در نظر گرفته می شود.

اختلالاتی مثل :اسکیزوئید – پارانوئید – اجتنابی – وابسته – مرزی – ضد اجتماعی – اسکیزوفرن – نمایشی – خود شیفته – ایدآل گرا (اختلال شخصیت وسواسی) و اختلالات بالینی مثل (افسردگی  – اضطراب – وسواس – پرخاشگر – سو ما توفرم و …) می باشد .

در تست ها  یک دروغ سنج داریم که این کمک می کند که متوجه شویم  مراجع خود را بهتر یا بدتر ارزیابی نکرده باشد .

کمک گرفتن از تست های روانشناسی مانند استفاده از اسکن های پزشکی است و اطلاعات بسیار خوبی در اختیار روان شناس قرار می دهد.

ذهن آگاهی یک رویکرد است و به معنای بودن در لحظه،ذهن آگاهی برای بیشتر اختلالات جوابگو ست. افراد یا در گذشته هستند و غمگین اند که افسرده می شوند ویا در آینده و نگرانند که در نهایت مضظرب می شوند .

پس با این حساب لحظه ی حال را از دست می دهند ،برای اینکه به لحظه ی حال متصل شوند باید از رفیق همیشه همراهشان استفاده کنیم یعنی تنفس،تنفس اگر قطع شود فرد میمیرد و بنابراین تنفس است که به لحظه ی حال ،ما را وصل می کند و رفیق همیشه همراه ماست .

تنفسی دیافراگمی (شکمی) به افراد آموزش داده می شود .

افراد ذهن آگاه موفق تر و شاد ترند ،این افراد همیشه وقت دارند زیرا که در هر لحظه یک کاری انجام می دهند و کاملا آگاه به لحظه هستند .

ذهن آگاهی یعنی آگاهی به هیجانات و افکار و هیجانات بدن و رفتار خود ،در لحظه حال .

یک مفهموم مهم در ذهن اگاهی: 1) قضاوت 2) آگاهی یافتن 3) پذیرش

1)کار کردهای ذهن :در ذهن روزانه 4000 افکار وارد و خارج می شوند حال اگر غرق در بعضی افکار شویم و یا به آنها پیله کنیم و به انها قدرت بدهیم و آنها را تقویت کنیم با توجه کردن به آنها باعث می شود که خروجی ان بشود اضظراب ،افسردگی …

2)ذهن ما کارکرد دیگری که دارد مدام در حال قضاوت کردن است و به هر چیزی برچسب خوب یا بد می زند که بخشی از این قضاوت به خاطر کار کرد ذهن است .

و بخشی دیگر به خاطر آموزش های که میبینیم وبه ما یاد می دهند که چه خوب است چه بد نیست

3)کار کرد دیگر ذهن این است که بیشتر جوانب منفی را می بیند و آن ها را برجسته می کند تعادل ندارد .حال اگر فرد  اضظرابی ویا افسرده باشد و یا وسواس ذره بین به دست می شود .حال اگر وسواس داشته باشد ذره بین دستی چند برابر می شود.

نوشته های مرتبط
یک پاسخ بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.فیلد های مورد نیاز علامت گذاری شده اند *